نتایج جستجوی عبارت «گلایه ای از دوستان» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید خلیل پاک نیت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
آنان که آواز عشق می‌سرودند و لبهایشان متبرک به نام معشوق بود، در وادی ایثار جز رخ او ندیدند و جز بر در آستانش حلقه وصل نکوفتند و چه زیبا به بارگاهش راه یافتند و برخوان نعمت‌اش نشستند. خلیل پاک‌نیت فرزند محمد علی، در بیستم اسفندماه سال 1324 در یکی از خانه‌های گلین روستای دهچاه از توابع شهرستان نی‌ریز متولد شد. خانواده متدین و مسلمان پاک‌نیت، جان و دلش را با معارف انسان‌ساز اسلام و محبت اهل‌بیت(ع) آشنا نمودند...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید ابوالقاسم امین پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد ابوالقاسم امين پور »
بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الذین امنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل‌الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل (سوره توبه، آیه 38) هرذره ذره وجود من دارد هوای حسین چون اقتدا کــردم به آن ندای حسین به گرد شمع وجود هـر شهید رزمجو می‌گردم و می جویم آن سرای حسین خداوندا! می‌خواهم وصیتنامه بنویسم، اما برای خود فکر می‌کنم چه بنویسم؟! چه بگویم؟ چه خطاب کنم به مردم...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید غلامرضا نصرتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
باگذشت سال‌ها از جنگ، هنوز در نی‌ریز بهانه برای گریستن فراوان است. لب‌هایمان به زمزمه مرثیه نشسته‌اند و پلک‌هایمان در ریختن اشک، بی‌قراری می‌کنند. گریه، اشک و مرثیه برای آنان که در تقویت بنیان‌های حکومت اسلامی، وجود نازنینشان ذره‌ذره سوخت و خاکستر گردید. غلامرضا، پروانه‌ای بود که ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۰ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین ترانه زندگی را سرود. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی (فضل نی‌ریزی) سپری...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید بهرام اربزافغانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید بهرام اربزافغانی »
سومین روز فروردین در روستای چاه‌سوارآغا از توابع نی‌ریز یادآور خاطره تولد کودکی هست در سال 1342 که اورا بهرام نامیدند. خانواده زحمت‌کش و مسلمان آربزافغانی این نورسیده را در دامان خود و با آداب اصیل اسلامی پروراندند. سپس بهرام را به همراه سایر همسالان خود برای دانش اندوزی راهی دبستان شهدای چاه‌سوارآغا کردند. وی با تلاش فراوان توانست دوره‌ ابتدایی را به پایان ببرد. سال 1357 دست تقدیر سایه پرلطف و مهربان پدر را از سر او...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید بیگ میرزا قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد بيگ ميرزا قره چاهي »
بسم الله الرحمن الرحیم والفجر و لیال عشر باز بعد از چند قرن طلوع فجر در ایران روشنی بخشید و ظلمات شب، یعنی طاغوت‌های زمان آمریکا و شوروی که می‌خواهند جلوی این روشنایی را بگیرند. ولی خورشید وقت (امام امت) مانع این تاریکی‌ها می‌شود. تمام مردم دیگر بیدار شده‌اند و بخصوص جوانان ما که مانند علی‌اکبر(ع) ندای «انی لا اُبالی بالموت» را سر می‌دهند و به سوی جبهه‌های نبرد می‌روند. این جوانان و پیران ما هستند که مردم حتی خدا باید...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید علی اکبر خازن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر خازن »
بسم‌الله الرحمن الرحیم ربنا افرغ علینا صبراً و توفنا المسلمین. پروردگارا قلب مرا از بردباری سرشار فرما و ما را مسلمان بمیران. اشهد ان لااله‌الاالله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل‌محمد. در این لحظات حساس زندگانی، تصمیم گرفتم با چشمی باز و قلبی مملو از عشق به الله، با سلامی آهنین، تکیه به الله و مکتب حضرت محمد (ص) و راه سید شهدا (ع) و با آگاهی و بینش درراه حق‌تعالی، راهی که حضرت سیدالشهدا...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حمید کیوانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميد کيواني »
هر بار که یاد دوست به سراغت می‌آید و انتظار رو به پایان می‌رود، هر بار نو، هر بار تازه و هر بار اولین باری است که دوست تلنگر توجهی به پنجره دلت می‌زند. دلت، گرفته است. پنجره را که می‌گشایی و یادی از او می‌کنی، عطری تازه در مشام زندگی‌ات حلول می‌کند و نوایی تازه از تارهای هستی‌ات بر می‌خیزد. آری! یاد از حمید است که 1/1/1339 در خطه دلیر مردان گردان کمیل، شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای مذهبی...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید قاسم صالح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب می‌دهم، جانماز را پهن می‌کنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست می‌گذارم ولی نمی‌توانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که می‌گویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راه‌یافته شهید، قاسم صالح...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید اسکندر غلام زاده حقیقی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
آنگاه‌که کنار طاقچه اتاق می‌ایستم و رُخ همچو ماه ترا در پشت قاب عکس به تماشا می‌نشینم، ناگاه دلم می‌شکند و قطره‌های اشک فرصت تماشا را از من می‌گیرد. در میان موج اشک، شانزدهم اسفند سال ۱۳۴۵ را می‌بینم که در شهرستان آبادان از راه رسیدی و جمع ما را منور به نور سیمای خود کردی. به یاد می‌آورم که از همان اوان کودکی تو را با آداب نورانی اسلام و قرآن و محبت به اهل‌بیت (ع) آشنا...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید زین العابدین دلداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد زين العابدين دلداري »
از حاشیه کلاس‌های روستای نی‌ریز که می‌گذری، اگر گوش جان را باز کنی در سکوت میان در و دیوارها، صدای او را خواهی شنید که درس آزادگی و شرف به نوجوانان این مرز و بوم می‌دهد و اگر چشم دل بازکنی، خواهی دید او با خون خود آنچه گفته بود را امضاء کرد و به تأئید رساند. بیست و پنج مرداد ماه 1338 با اولین گریه کودکانه‌اش، شادی و شور را به میان خانواده‌ آورد. اورا در آ‎غوش گرفتند...